کد مطلب:77663 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:146
یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است در مذمت اصحابش: «احمد الله علی ما قضی من امر و قدر من فعل و علی ابتلائی بكم ایتها الفرقه التی اذا امرت لم تطع و اذا دعوت لم تجب، ان امهلتم خضتم و ان حوربتم خرتم و ان اجتمع الناس علی امام طعنتم و ان اجبتم الی مشاقه نكصتم.» یعنی شكر و ستایش می كنم خدا را بر امری كه واجب و لازم گردانیده است در عالم امر و علم قضائی و بر فعلی كه معین و مشخص گردانیده است در عالم خلق و علم قدری و بر امتحان و آزمودن من به سبب نفاق شما، ای گروه آنچنانی كه هرگاه امر كنم شما را به كاری اطاعت نمی كنید و هرگاه بخوانم شما را به جهادی اجابت نمی كنید، اگر مهلت داده شوید از محاربه ی دشمن، فرومی روید در لهو و لعب و هوا و هوس باطله و اگر محاربه و مقاتله كرده می شوید از دشمن، ضعیف و سست می گردید و اگر جمع شوند مردمان بر امامی متفرق می شوید و اگر اجابت كردید دعوت به سوی مشقت و زحمت دشمنی را برمی گردید قهقری. «لا ابا لغیركم! ما تنتظرون بنصركم و الجهاد علی حقكم، الموت او الذل لكم، فو الله لئن جاء یومی و لیاتینی لیفرقن بینی و بینكم و انا لصحبتكم قال و بكم غیر كثیر.» یعنی پدر و مربی از برای دشمن شما مباد! چیزی كه انتظار می كشید او را در یاری كردن شما و جهاد كردن برحق شما، آن چیز مرگ و خواری[1] شما است. این كلام نفرین است به صورت اخبار. پس سوگند به خدا كه اگر بیاید روز موعود من و حال آنكه البته می آید مرا، هر آینه جدایی می افكند میانه ی من و میانه ی شما و حال آنكه من مصاحبت شما [صفحه 778] را دشمن باشم و با شما بی كثرت و شوكت و قوت[2] باشم. «لله انتم! اما دین یجمعكم و لا حمیه تشحذكم؟ او لیس عجبا ان معاویه یدعوا الجفاه الطغام، فیتبعونه علی غیر معونه و لا عطاء و انا ادعوكم-و انتم تریكه الاسلام و بقیه الناس-الی المعونه، او طائفه من العطاء، فتفرقون عنی و تختلفون علی.» یعنی مملوك خدایید[3] شما! آیا نیست عصبیت در دینی كه جمع سازد و متفق گرداند شما را و نیست حمیت و غیرت امثال و اقرانی كه تیز گرداند شما را در مدافعه ی دشمن؟ آیا نیست محل تعجب كه به تحقیق كه معاویه می خواند ستمكاران سبك عقلها را، پس متابعت او می كنند بدون انعام و احسان و بخششی و من می خوانم شما را به سوی انعام و یا پاره (ای) از بخشش و حال آنكه شما واگذاشته شده و خلف اهل اسلامید و باقیمانده ی مردمان معقول باشید، پس جدایی می كنید از من و مخالفت می ورزید بر من؟ گویا مراد معونه و عطاء اخروی باشد كه معونه و عطای دنیوی در جنب او معونه و عطا نیست. «انه لا یخرج الیكم من امری رضی فترضونه و لا سخط فتجتمعون علیه و ان احب ما انا لاق الی الموت! قد دارستكم الكتاب و فاتحتكم الحجاج و عرفتكم ما انكرتم و سوغتكم ما مججتم، لو كان الاعمی یلحظ او النائم یستیقظ! و اقرب بقوم من الجهل بالله قائدهم معاویه و مودبهم ابن النابغه.» یعنی به تحقیق كه بیرون نمی آید به سوی شما از حكم من چیزی كه موجب رضا باشد پس راضی بشوید به او و نه چیزی كه باعث غضب باشد پس اجتماع كنید بر او. یعنی شما چیزی از امر و حكم مرا قبول نمی كنید اعم از آنكه[4] چیزی باشد كه شما را راضی بدارد یا به خشم بیاندازد و لا محاله مخالفت می كنید. و به تحقیق كه دوست ترین چیزی كه شوق به ملاقات او دارم به سوی من مرگ است، زیرا كه به مرگ به درجه ی [صفحه 779] اعلای رضوان خواهم خرامید، به تحقیق كه درس گفتم و تعلیم كردم به شما معانی كتاب خدا را و ابتدا كردم در تعلیم شما حجت و برهان گفتن را و شناساندم به شما چیزی را كه منكر او بودید و مجهول شما بود و گوارا گردانیدم از برای شما نوشیدن چیزی از معارف دینیه را كه به لب دور می ریختید و تف می كردید و ناگوار طبع شما بود، به سبب جهل و نادانی. ای كاش بود كه كور بینا می شد و خوابیده بیدار می گشت! و چه بسیار نزدیكند قوم یعنی قوم معاویه به جهل به احكام خدا، قومی كه این صفت دارند كه پیشرو ایشان معاویه است و معلم ایشان پسر نابغه است كه عمرو باشد كه نام پدرش عاص و مادرش نابغه است. [صفحه 780]
و من كلام له علیه السلام فی ذم اصحابه
صفحه 778، 779، 780.